درود بر شهیدان تاریخساز و حماسه آفرین کربلاء و درود بر تمام شهیدانی که برای استقدار جامعه اسلامی مبارزه کردند و با خون خویش درس مبارزه با استکبار و کفر جهانی را به ما آموختند
درود بر امام(قدس سره) امت و درود بر نجات دهنده و ناخدای کشتی طوفانزده امت مسلمان ایران، امام خمینی(قدس سره) حمد و سپاس ایزد منان را که بر ما منت نهاده تا در جبهه حق علیه استکبار جهانی بجنگیم و اکنون که وظیفه شرعی است بر ما که در جنگی که مزدوران شرق و غرب بر ما تحمیل کردند، شرکت کنیم و در راه حق بجنگیم و باید در راه حق سختترین شرایط را به جان و کسانی که در راه حق گام بر میدارند در هر شرایطی قرار بگیرند، نا چیز است و هیچ پیشامدی برای آنها شر نیست حتی کشته شدن در راه حق.
پیام من به امت قهرمان و مسلمان ایران این است که گرده محور امامت و ولایت گرد آیند و گوش به فرمان روحانیت مبارزه کرد که در رأس آن امام خمینی(قدس سره) است باشند و از تاریخ گذشته عبرت بگیرند، گوش به حرف منحوفین و التقاطیون چپ و راست ندهید و از تکرار تاریخ گذشته جلوگیری کنید.
ای پدر بزرگوارم سلام مرا بپذیر و حلالم کن و استقامت و بردباری را در انجام مسئولیتهای خویش کوشا باش و تو ای مادر مهربانم سلام مرا بپذیر و حلالم کن و مبادا در فقدان من گریه کنی که در راه رسیدن به هدف خویش در حرکتم و از خداوند طلب شهادت برایم کن و در انجام مسئولیتهای اسلامی خویش کوشا باش و در تربیت فرزندان همچون گذشته کوشش کن و آنها را به وظایف اسلامی خویش آشنا کن.
وصیت میکنم به پدر ارجمندم که هر چه پول من دارم در راه اسلام خرج کند و اگر میتواند با پولهای من یک کتابخانه اسلامی درست کند و برایم یک سال نماز و 15 روز روزه بگیرید.
1. سوره احزاب، 23.
شهید حسین بهرامی در یکی از روزهایی که سرآغاز سردی هوا بود و یکی از فصلهای سفید خداوند، در دی ماه سال 1338 در روستای ورسفلی از توابع شهرستان محلات در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان هستی گشود. تا گلی از گلستان و بوستان خدایی باشد و هدیهای برای خانوادهی بهرامی تا چون گل از او مراقبت کنند و رسیدگیشان را در قالب تربیت اسلامی نشان دهند. تربیتی بر مدار مکتب الهی و قرآنی و مکتب سرخ عاشورا که درس زندگی میدهد و درس افتادگی و هم درس آزادی و آزادگی، حسین(علیه السلام) مظهر پاکی و آزادی است و همهی آزادمردان این مرز و بوم به او اقتدا میکنند.
دوران کودکیاش را در کنار پدر و مادری مهربان در مزرعه همراه پدر با سختیها و مشکلات آشنا میشد و درس ایستادگی و استقامت میدید. هفت ساله که شد برای تحصیل به مدرسهی روستا رفت و دورهی ابتدایی و راهنماییاش را سپری کرد و برای دورهی دبیرستان به شهرستان محلات رفت و در رشتهی ریاضی فیزیک توانست دیپلم بگیرد. مادرش میگوید نامش را به عشق امام حسین(علیه السلام) خودم انتخاب کردم تا ارادتم به صاحب اسم را نشان دهم. میگوید از همان ابتدا اهل مسجد بود و معنوی فکر میکرد و معنوی عمل میکرد، زمان انقلاب نیز در تظاهرات و راهپیماییها حضوری فعال داشت و در بین روستاییان و روستاهای اطراف عکس و اعلامیهی امام خمینی(قدس سره) را پخش میکرد تا آنها را با افکار و عقاید امام(قدس سره) راحل آشنا کند و عکس ایشان را در خانههایشان داشته باشند.
اهل ورزش و بازی نبود، اهل کار بود و تمام اوقاتی که از مدرسه میآمد و به نوعی اوقات فراغتش بودند در کنار پدرش بود و در کارهای ایشان در روستا کمک میکرد و در کنار کمک به پدر به یاری کسانی میرفت که از او کمک میخواستند، دستگیریاش از دیگران به نوعی بود که زبانزد شده بود و یکی از خصوصیات خوبش به شمار میرفت. شهید حسین بهرامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که سپاه پاسداران تاسیس شد برای پوشیدن لباس سبز این نهاد به سپاه روی آورد و به عضویت این نهاد در آمد.
شهید حسین بهرامی از روستای ور سفلی به جبهه رفت و در منطقهی دارخوین در حین عملیاتی پدافندی بر اثر اصابت گلوله به قلب و بدنش به شهادت رسید. در بیست و یکم خرداد ماه سال 1360 بود که روح بلندش پرواز کرد و به یاران و دوستان شهیدش پیوست. پیکر مطهرش را در روستای ورین به خاک سپردند. او نزدیک پنج سال بعد میزبانی برادر شهیدش -علی- را که در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید را به عهده گرفت.